انقلاب اسلامی ایران از نگاه یک نویسنده غربی

[ در اواخر دهه ۱۹۷۰ ] محافل سیاسی جدید بیش از پیش رویه ای ایدئولوژیک در پیش گرفته بودند. در واقع از نظر بیشتر احزاب و گروه های اسلامی، گفتمان اسلامی به گونه ای ارتقا یافته بود که می توانست مشکلات جاری فرهنگی و اجتماعی را بیش از اشکال قدیمی بیان کند. در رأس همه، شور و اشتیاق اسلامی مبتنی بر درکی ایدئولوژیک از این مشکلات و اطمینان از این امر بود که اسلام نوگرا قادر به جایگزینی ایدئولوژی های منسوخ و کهنه است.

#

جدیدترین خصوصیت بارز این سیاست جدید اسلامی، استفاده ابزاری ایدئولوژیکی از اسلام بود. از این رو، برخلاف علماء که خود را نگهبانان الهی، قانونی یا نظامنامه های عرفانی در نظر می گرفتند، روشنفکران اسلام را ایدئولوژی چند وجهی می دانستند. از این رو، اسلام در قالب ایدئولوژی، تنها با دیگر ادیان به خصوص مسیحیت و یهود رقابت نمی کرد، بلکه با عقاید سکولار جهان نیز در رقابت بود. از دیدگاه آنان، پاسخ به سؤالات دینی صرفاً عملکرد دوم اسلام محسوب می شد. اسلام باید ابتدا نظامی به هم پیوسته از یکتاپرستی و قواعد جوامع مسلمان باشد، بنابراین وظیفه داشت هم توسعه تاریخی جامعه بشری و هم اهداف مدینه آرمانی توسعه تاریخی انسان ها را تشریح کند.
با این حال، در اوایل دهه ۱۹۷۰ تغییری در این چشم انداز به وجود آمد. اندیشه موسوم اسلام در جایگاه نوعی ایدئولوژی که دیدگاه های سوسیالیستی و جمهوری خواهی می توانستند در آن قالب بندی شوند، راه را به سوی این اندیشه که اسلام در موقعیتی است که کمال مطلوب برای علمای اسلامی ناشناخته بود. آنها اسلام را آخرین وحی منحصر به فرد خدا تفسیر می کردند، به گونه ای که دیگر ادیان توحیدی در مقابل آن جایگاهی نداشته و باید در دل اسلام جای می گرفتند. اسلام مطابق نظر علما شکل کامل توصیف حیات بشری به شمار می رفت، زیرا نمایانگر طبیعت فطری و ذاتی بشر بود. احیاء این تفکر و ترجمه و توسعه آن در میان دیدگاه های سیاسی و ایدئولوژیکی جهان، ماهیت اصلی این فرایند را به گونه ای شکل بخشید که در اواخر دهه ۱۹۷۰ به اوج خود رسید. بدین سان، انحطاط ایدئولوژی های کلاسیک جهان اسلام اعلام شد.
از این دیدگاه، اسلام غایت تمام افکار ایدئولوژیکی قرار گرفت. اسلام پیشرو، مشروعیت ایدئولوژی های قدیمی را محکوم نمی کرد، بلکه برعکس آنها را نوعی ادیان توحیدی و به منزله ی عاملی مؤثر برای جهان غیراسلام در نظر می گرفت. اما از آنجا که اسلام دربرگیرنده اندیشه های محوری تمام ایدئولوژی های غربی بود، راه حل هایی برای تناقضات به ارث مانده در نظر می گرفت که به دلیل غیرکامل بودن آنها، این ایدئولوژی های متفاوت تقریباً در اسلام جای می گرفتند. تمام ایدئولوژی ها ضرورتاً به اسلام ختم می شدند. بنابراین اسلام ایدئولوژی قطعی و نهایی محسوب می شد.
در این میان، تفاسیر فلسفی تاریخی مطابق با این دیدگاه مبتنی بر این نظر بودند که در حسی پایان شناسانه، جهان در شرایط مشابه به گونه ای پایان می یابد که انسانیت از طریق فرایند تاریخی معنای ذاتی و باطنی خود را جلوه گر سازد.
تفسیر جدید از اسلام که اغلب به وسیله ی روشنفکران حمایت می شد، آن را نوعی ایدئولوژی جهانی در نظر می گرفت که می توانست بر دیگر ایدئولوژی ها فائق آمده و به حیات بشری مفهومی منحصر به فرد بخشد. (۱)
این تفسیر یک بار دیگر موجب شد که فرهنگ اسلامی برتر از ایدئولوژی های غربی ظاهر شود. انتقاد از غرب دیگر دفاعی نبود، بلکه تهاجمی بود و روشنفکران مسلمان تقلای ایدئولوژیکی غرب را چیزی بیش از تلاشی ناامیدانه برای ممانعت از ناکامی مدرنیسم با شیوههای ناقص در نظر نمی گرفتند.
این تغییر چشم انداز در میان محافل اسلامی، زبان مشخصی را برگزیده بود که گهگاه در کتاب های فلسفه تاریخ و گاهی در جزوات عامه پسند، به منزله توجیه دولت اسلامی و تجلیل انقلاب اسلامی شناخته می شد. این طرز تفکر که در مباحثات روشنفکرانه در ایران به کار می رفت، به نوبه خود شکاف میان دیکتاتوری نظامی پنهان شده در پادشاه را از یک سو و جامعه بورژوا را از سوی دیگر در سال های پس از ۱۹۷۳ عمیق تر کرده بود. در این میان، علما که برخلاف دیگر کشورهای اسلامی به طور مؤثری در مباحثات سیاسی مشارکت می کردند، موفق به بهره گرفتن از ادعای ایدئولوژیکی خود مبنی بر کامل بودن مذهب شیعه شدند. (۲) فردی که در این ارتباط نام ماندگاری از خود بر جای نهاد آیت الله مرتضی مطهری ( متولد ۱۹۱۹ ) از منطقه مشهد بود (۳) که در قم تحصل کرده بود. او در کتار « علل گرایش به مادی گری » درباره مبانی الهی یک ایدئولوژی اسلامی همسان بحث کرده است. (۴)
تبلیغات چنین مردانی سرانجام تأثیر خود را حتی بر گروه های اجتماعی که تاکنون سیاسی نشده بودند، بر جای نهاده بود. با این حال، هنوز دو گرایش سیاسی در حال رقابت در جامعه ایران وجود داشتند. از یک سو، الگوهای سیاسی قدیمی که قیام های ۱۹۵۲ و ۱۹۶۳ را پدید آورده بودند (۵) به شکل فعل و انفعالات اجتماعی ملی گراهای شهری جلوه گر شده بودند که اغلب برای تأسیس جبهه ای ملی به عنوان مرکز مخالفت تلاش می کردند. از سوی دیگر، گفتمان اسلامی اکنون پس از فعالیت های ناموفق اوایل دهه ۱۹۷۰ کاملاً خود را از حامیان جبهه ملی رها ساخته بود.
در واقع تجزیه طلبی اجتماعی در ایران ابعاد خیلی بزرگ تری از دیگر کشورهای اسلامی داشت. اصلاحات ارضی غیرموفق روند شهرنشینی جامعه ایرانی را تشدید کرده بود. البته این درست است که صنعتی سازی از نظر اقتصادی و اجتماعی شمار قابل ملاحظه ای از ساکنان جدید شهری را جذب خود کرده بود، ولی همانند مصر، دولت قادر به یکپارچه سازی اجتماعی تعداد زیادی از ساکنان جدید شهری نبود. از این رو، سرمایه کشور در پروژه های گزاف و جاه طلبانه و برای خرید تسلیحات سرمایه گذاری شد و تازه واردان به شهرها از حمایت اقتصادی یا اجتماعی برخوردار نبودند. این گونه بود که جنوب تهران به تدریج از شمال، یعنی مرکز اقتصادی و سیاسی فاصله گرفت و در نتیجه سعی کرد مستقل شود.
حقیقت مهم این بود که درون مایه اسلامی در اینجا در خدمت توصیف استقلال بود، زیرا تجزیه طلبی اجتماعی با حرکت تقلیدی ساکنان ثروتمند شمال شهر از شیوه ی زندگی اروپایی شان همراه بود. به این ترتیب، این تجزیه طلبی رقیبی را برای نسل سیاسی قدیمی به وجود آورده بود. افراطی گری ساکنان شهری جدید با تجزیه طلبی شان متناسب بود، بنابراین در اوایل ۱۹۷۸ دو گروه سیاسی خودمختار مخالف دولت بودند. علاوه بر آن، تمایلات رو به رشدی به سمت تجزیه طلبی قومی وجود داشت که به طور خاص در مناطق آذری اطراف تبریز و در میان قبایل ایرانی جنوب احساس می شد و سرانجام استقلال کامل کارگری، و تا جایی که به سیاستمداران ایرانی مربوط می شد، بی نظمی عمومی در مناطق نفتی آبادان و اهواز، ناهمگونی مخالفان را تشدید کرد.
آیت الله خمینی (رحمه الله) که از اکتبر ۱۹۵۶ به نجف در عراق تبعید شده بود، یکی از اولین علمای ایرانی بود که خطر تفسیر مجدد ایدئولوژیکی از اسلام را درک کرد. در حقیقت، خطر تفسیر جدیدی از اسلام در قالب مفهوم ( تصور ) ایدئولوژیکی جهانی وجود داشت که می توانست علماء را برای رها کردن قلمرو قدرت ( حوزه قضایی ) خود در فرهنگ اسلامی به نفع روشنفکران تحت فشار قرار دهد. در واقع تنها از طریق تفسیر دوباره نقش مستقل سیاسی علماء امکان جلوگیری از زوال قدرت آنان وجود داشت و این امر مستلزم تأکید بر استقلال اسلام بود. آیت الله خمینی در زمان تبعیدش برنامه ی سیاسی اسلامی مستقلی ایجاد کرد. اما در روند درگیری برای سلطه بر محافل اسلامی، آیت الله خمینی در راستای مفهوم اسلامی جدیدی که می بایست مکتب شیعه ساکن و بی تحرک را به یک مکتب سیاسی تهاجمی تغییر دهد فعالیت می کرد. (۶)
وی در قالب نهادی جدید، ایجاد ولایت فقیه (۷) – حکومت فقها (۸) – را در نظر داشت که می بایست در قبال علمای ایرانی که تقریباً یک صد هزار نفر بودند، مسئولیت داشته باشد. این نهاد می بایست به عنوان امانت دار حاکمیت خدا تا زمانی که آخرین امام شیعه دوازده امامی، حجت ابن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ( غیبت در حدود سال ۸۴۷ ) غیبت بزرگ خود را به پایان برساند، عمل کند. ولایت فقیه همچنین موظف بود با ایجاد نظم مدنی براساس اسلام، حکومت را برعهده گیرد.

در سال ۱۹۷۱ همان طور که تغییرات افراطی در محافل اسلامی به تدریج خود را محسوس می ساخت، آیت الله خمینی سخنرانی هایی را که در ژانویه و فوریه ۱۹۷۰ ایراد کرده بود، در کتابی با عنوان « حکومت اسلامی » که بعدها در ترجمه ی عربی آن به « دولت اسلامی » مشهور شد، برای چاپ آماده ساخت. در این کتاب او برای نخستین بار به طور مشخص به حمایت از جمهوری اسلامی (۹) و در رأس همه، به هدایت سیاسی بازار تهران که از نظر اقتصادی دچار مشکلات فراوان و از نظر سیاسی فاقد توانایی بود، پرداخت. جمهوری خواهی اسلامی توانایی تحقق نوعی توافق اجتماعی بزرگ را دارا بود. این امر، هم ملی گراهای شهری جمهوری خواه را خشنود می ساخت و هم انقلابیون مسلمان و تجزیه طلبانی را که هدف آنها تعریف کاملاً جدیدی از سیستم اجتماعی بود، به رضایت می رساند. در واقع فرهنگ ملی سنتی ایران در حکومت اسلامی به همان اندازه مورد حمایت قرار می گرفت که برای اولین بار قدرت مشورتی و اجرایی به آنان اعطا شده بود. تبلیغات جمهوری خواهی اسلامی همچنین این امر را ممکن ساخت تا پادشاهی ایران را مجموعه ای فاسد و منسوخ ( از کار افتاده ) بدون انتقاد مستقیم از قدرت نظامی دولت معرفی کند. (۱۰) از این رو، رویارویی دو طیف هر چه بیشتر آشکار شد، از یک طرف شاه و گروه وی و از سوی دیگر آیت الله خمینی و دوستان عالم و متعصب او. (۱۱)در سال ۱۹۷۷ در حالی که اقتصاد ایران بیش از آن نمی توانست با مشکلات ناشی از فقر عمومی مقابله کند، تلاش هایی هرچه بیشتر در میان ملی گراهای شهری برای فعال کردن مجدد قانون اساسی ۱۹۰۶ و دادن سهمی به بورژواها در حاکمیت به وجود آمده بود. در همان زمان در هنگام تغییر سال ۱۹۷۷-۱۹۷۸ مخالفان مسلمان موفق به بهره برداری از ناامیدی مردم نسبت به وضعیت اقتصادی کشور (۱۲) شدند. از این رو، در اعتصاباتی که از نوامبر ۱۹۷۷ تا فوریه ۱۹۷۸ صورت گرفت، علمای عالی رتبه نقشی قاطع ایفا کرده و توانستند حمایت روحانی های پایین رتبه را نیز به دست آورند.
با این حال، هنوز جناح مخالف اسلامی متحدی وجود نداشت (۱۳) و اگرچه درون مایه ی اسلامی تمایلات سیاسی را برانگیخته بود، ولی اتحاد سیاسی حقیقی به وجود نیامده بود. اصلاح امور اجتماعی عمدتاً به وسیله محمود طالقانی مطرح شد که همچین به شکل دادن روابط میان جبهه ملی و علما کمک کرد. در این میان، چپ انقلابی با دشواری و در میان بسیاری از گروه های داخلی، در قالب مجاهدین خلق (۱۴) – سازمان چریکی اسلامی – جای گرفت. منطقه گرایان آذری و خراسانی نیز مورد حمایت عالم مسلمان لیبرال محمد کاظم شریعتمداری ( متولد ۱۹۰۵ ) قرار داشتند. (۱۵) در این موقعیت، سیاستمداران و علمای محافظه کار فرصت کمی داشتند تا جامعه را تحت تأثیر خود قرار دهند. آنها تکیه بسیار زیادی به نهادهای دولتی داشتند و اکنون بدون سازماندهی مؤثر رها شده بودند. از این رو، حتی احترام برخی از آنها به آیت الله خویی، روحانی عالی قدر شیعه در عراق نیز نمی توانست موقعیت ویران آنها را بهبود بخشد.
در این میان برای مدتی کوتاه به نظر می رسید خارج کردن جامعه بورژوای ایران از زیر سلطه سیاسی ممکن است به صورت صلح آمیز انجام شود. از این رو، در ۴ دسامبر ۱۹۷۸ در پایان ماه رمضان بیش از یک صد هزار نفر از تهرانی ها با هدف تثبیت قانون اساسی سال ۱۹۰۶ یا سرنگونی شاه تظاهرات کردند. پس از تظاهرات های بیشتر، دولت در ۸ سپتامبر حکومت نظامی را برقرار کرد و در همان روز تظاهراتی را سرکوب کرد که ادعا شده است بیش از ۳ هزار نفر از مردم در جریان آن به قتل رسیدند. (۱۶) ( آیت الله ) خمینی که در ۶ اکتبر ۱۹۷۸ به علت فعالیت های تبلیغی از عراق اخراج و در حومه پاریس سکونت یافته بود، اکنون برای سرنگونی سلطنت مصمم تر شد. در هفته های بعد، شورش های مردمی علیه رژیم گسترش یافت. در تظاهرات مکرر، صدها هزار نفر از مردم بر شاخصه ی رسمی تشیع تأکید کردند و وضعیت فعلی بارها و بارها با مصائب ائمه شیعه مقایسه شدند. دوازده امام مکتب شیعه ( این مکتب به این دلیل شیعه دوازده امامی یا امامیه خوانده می شود ) همه در مرگ غیرطبیعی مرده بودند، به جز آخرین امام ( مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) که بر طبق الهیات شیعه در سال ۸۷۴ غایب شده است. شیعیان همچنین به طور پیوسته بر عزاداری برای امامانشان و پشیمانی و ندامت بر این حقیقت که در سال ۶۸۱ و پس از قتل ( شهادت ) حسین [علیه السّلام] پسر علی [علیه السّلام]، طرفداران شیعه اقدامی مصمانه بر ضد قاتلان انجام نداده اند، تأکید داشتند. بدین سان در انقلاب اسلامی ایران انتقام برای ( امام ) حسین به طور نمادین و در پس زمینه صحنه وجود داشت. (۱۷)
در این میان، ساکنان مناطق محروم تهران با مشکلات جدی برای گذران زندگی روزانه خود مواجه شده بودند: خطوط برق که به کلبه های برون شهری ختم می شدند، آسیب دیدند، انبارها غارت شدند و منابع تأمین کننده آب دچار خساراتی شدند. در این شرایط، کارگران در آبادان نیز اعتصاب کرده و خواستار حقوق بیشتر، شرایط مناسب و تسهیلات بهتر شدند. (۱۸) در سوم ژانویه ۱۹۷۹ شاه سعی کرد به وسیله ی انحلال دولت نظامی و انتصاب دولت ملی به ریاست شاپور بختیار، عضو مؤسس حزب ملی مصدق، جبهه ی ملی را از مخالفان جدا سازد. خروج شاه از کشور در ۱۶ ژانویه ۱۹۷۹؛ پس از سال های ۱۹۵۳ و ۱۹۶۳ (۱۹) دلجویی و تسکینی برای مردم به بار نیاورد. (۲۰) در ۱ فوریه ( آیت الله ) خمینی به تهران بازگشت و دولتی انقلابی را منصوب کرد. ( امام ) خمینی، مهدی بازرگان ( تولد ۱۹۰۵ ) اصلاح طلب اجتماعی و همکار سیاسی طالقانی را به ریاست دولت انتخاب کرد ( تا نوامبر ۱۹۷۹ ). (۲۱)
طی ماه های پس از آن، نهادهای انقلاب ( مانند دادگاه های انقلابی و سپاه پاسداران ) به وجود آمده و مبارزان مسلمان در حزب جمهوری اسلامی یکپارچه شدند، بنابراین رهبری انقلاب به عنوان حزبی مستقل با قدرت غیررسمی نیرومندی تثبیت شد.

پی‌نوشت‌ها:

۱- Ahbar al-‘alam al-Islami 569 (25/9/1978), p.2.
۲- تشیع مذهبی تکامل یافته در همه ی زمینه ها در مقایسه با دیگر مذاهب اسلامی است. کامل بودن مذهب شیعه ادعا نیست، بلکه واقعیتی است که حتی علمای اهل سنت نیز به دلیل ارتباط مستقیم آن با داماد و دختر پیامبر با تمام قلب و روح شان به آن اعتراف دارند. (م)
۳- آیت الله مرتضی مطهری از اهالی مشهد نبود. وی در روستای فریمان در حومه سبزوار به دنیا آمد و در نوجوانی به مشهد مهاجرت کرد. (م)
۴- Ayat Allah [Murtada] al-Shahid al-Mutahhari, al-Dawafi’ nahwa I-maddiya, (translated by Muhammad Ali al- Taskhiri), Fajr al-Islam, Tehran, 1402 [1982]
۵- منظور نویسنده، نهضت ملی شدن صنعت نفت در سال ۱۳۳۱ و قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ است. با این حال باید یادآور شد ماهیت این دو قیام از هم جدا بوده و رهبران این دو نهضت نیز دیدگاه های گوناگونی داشته اند. مصدق هر چند فردی روشنفکر و آزادی خواه بود و تلاش داشت تا دست اجانب را از ذخایر طبیعی ایران، به ویژه نفت کوتاه کند ولی اساساً در صدد سرنگونی رژیم سلطنتی نبود، ولی امام خمینی با پی بردن به ماهیت ضد اسلامی سلسله پهلوی، خواستار سرنگونی این رژیم و تأسیس نظام جمهوری اسلامی بود. (م)
۶- مکتب انقلابی تشیع هیچ گاه در طول تاریخ دچار رخوت و بی تحرکی نشده و سکوت مراجع شیعه در برخی مقاطع فقط تغییر در تاکتیک و شیوه ی مبارزه آنها بوده است. (م)
۷- این مفهوم جامع از نظر ادبی به معنای « هیئت داوران » است که در اینجا منظور هدایت معنوی جامعه ی شیعه از طریق علی یا جانشین او است:
Akhavi, Religion and Politicd, p.212.
این امر ممکن است چنین درک شود که هیئت امنای حاکمیت ( خدایی ) انتقال داده شده ( به وسیله علی از طریق ائمه ) به داوران ( خارج از دوستی معنوی ) است.
۸- نویسنده در تعریف ولایت فقیه دچار اشتباه شده است. ولایت فقیه تنها سرپرستی روحانیون و علماء را برعهده ندارد، بلکه در قبال کل جامعه ی اسلامی مسئولیت دارد. (م)
۹- Hamid Algar, Islam and Revolution, Writings and Declarations of Imam Khomeini, Berkeley, Cal, 1981.
۱۰- امام خمینی و یاران او بارها از روند نظامی گری، خرید تسلیحات فراوان به وسیله ی شاه و تبدیل دولت ایران به ژاندارم منطقه انتقاد کرده بودند، بنابراین این گفته ی نویسنده اشتباه است. (م)
۱۱- یاران امام تعصب نداشتند، بلکه آزادی خواهان روشنفکری بودند که هدفی متعالی را که همانا آزادی مردم ایران از چنگال رژیم دست نشانده غرب بود، دنبال می کردند. نویسنده از این طریق خواسته است انقلابیون را افرادی مرتجع قلمداد کند. (م)
۱۲- ناامیدی و سرخوردگی مردم ایران تنها ناشی از مسائل اقتصادی نبود و بیشتر معطوف به وضعیت نابسامان سیاسی، اجتماعی، دینی و فرهنگی کشور بود. (م)
۱۳- در سال ۱۹۷۸ (۱۳۵۶-۱۳۵۷) اتحاد کامل سیاسی میان مخالفان شاه ایجاد شده بود. این در حالی بود که هدف اصلی آنها در آن زمان سرنگونی سلطنت پهلوی به شمار می رفت. (م)
۱۴- ( امام ) خمینی پیش از آن تشکیل دولتی مستقل را از محل تبعیدش در پاریس در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۹ اعلام کرده بود و بدین سان تأکید داشت که از حق انجام چنین کاری برخوردار است.
Said Amir Arjomand, The Turban and the Crown. The Islamic Revolution in Iran. Oxford University press, New York, Oxford 1988.
۱۵- آیت الله العظمی شریعتمداری مرجع تقلید مردم آذربایجان بود و مردم خراسان بیشتر از دیگر مراجع تقلید پیروی می کردند. (م)
۱۶- منظور نویسنده، سرکوب خونین تظاهرات مردم تهران در ۱۷ شهریور در میدان ژاله ( میدان شهدا ) بود که طی آن تعداد زیادی از تظاهرکنندگان به شهادت رسیدند. (م)
۱۷- هر چند مردم ایران طی تظاهرات و قیام های خود در سال های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ حضرت امام حسین و نهضت خون بار عاشورا را به منزله ی الگوی خود در نظر می گرفتند، ولی اصولاً انقلاب اسلامی ایران را نمی توان نهضتی قلمداد کرد که در صدد انتقام خون امام حسین (علیه السّلام) بوده و هدف آن بسیار والاتر از این امر در نظر گرفته می شود. نویسنده هرچند می خواسته است چنین اظهار کند که قیام امام حسین (علیه السّلام) الهام بخش مبارزان مسلمان و انقلابی ایران در ادامه راه خود بوده است، ولی در ارائه تعریف مشخصی از فلسفه و ماهیت این امر دچار اشتباه شده است. (م)
۱۸- اعتصاب کارکنان پالایشگاه نفت آبادان اعلام همبستگی آنان با سایر مردم ایران در مبارزه با شاه و تلاش برای تضعیف دولت بود. (م)
۱۹- شاه در سال ۱۹۶۳ (۱۹۴۲) ایران را ترک نکرد. (م)
۲۰- خروج شاه از ایران در دی ماه ۱۳۵۷ با خوشحالی فراوان مردم ایران و اوج گری هرچه بیشتر مبارزات انقلابیون مسلمان مواجه شد. (م)
۲۱- در سال ۱۹۶۵ به عنوان سازمان پارتیزانی ملی تأسیس گردید؛ در اوایل دهه ۱۹۷۰ گفتمان سوسیالیست – چپ گرا خود را اثبات کرد. در سال ۱۹۷۵ پارتیزان ها به دو شعبه مارکسیست پیکار و مجاهدین خلق ( اسلامی ) تقسیم شدند:
Richard, Imam, p.107.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.