مشترکات و تفاوتهای مهدویت و مذاهب اسلامى


مهدویت و مذاهب اسلامى، نخست به دوازده مورد از مشترکات پیروان مذاهب اسلامى در مسئله مهدویت اشاره می شود.

#اشتراک#افتراق#مهدویت#با_مذاهب


بدنبال آن هفت مورد از نقاط افتراق مذاهب در مسئله مهدویت مورد بحث قرار گرفته است. از جمله نقاط مهم افتراق، نوعى بودن یا شخصى بودن مسئله مهدویت است. این بحث به دلیل اهمیت آن یا تفصیل بیشترى مورد بررسى قرار گرفته، و دلایل هر دو گروه، یعنى هم دلایل طرفداران مهدویت شخصى، و هم دلیل طرفداران مهدویت نوعى به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است.
و سرانجام با بیان هشت دلیل، نظریه مهدویت نوعى نقد، و نظریه مهدویت شخصى به اثبات رسیده است.
پیروان مذاهب مختلف اسلامى با همه اختلاف‏هایى که در زمینه‏هاى دیگر اعتقادى با یکدیگر دارند، در این مسئله متحدند که آینده بشریت و امّت بزرگ اسلامى، سرانجام به حکومت جهانى مهدى موعود منتهى خواهد شد. آنان با وجود این که در کلیات مسئله مهدویت با هم مشترکند، در جزئیات این مسئله میانشان اختلاف نظر وجود دارد. این قضیه به مذاهب گوناگون محدود نشده، بلکه گاه در میان پیروان یک مذهب نیز این تفاوت‏ها به چشم مى‏ خورد.
تنها مذهبى که از این درگیرى برکنار مانده و میان پیروان آن در مسایل مهدویت اختلاف چندانى دیده نمى ‏شود، مذهب شیعه دوازده امامى است. در این نوشتار نظر خوانندگان گرامى را به مواردى از مشترکات و تفاوت‏هاى مذاهب اسلامى در مسئله مهدویت جلب مى ‏کنم.

نقاط اشتراک:
پیروان مذاهب اسلامى در زمینه مهدویت در چند اصل داراى وحدت نظرند:
۱ ـ مهدى هم نام پیامبر: نام مهدى همانند نام مبارک پیامبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله) است.
لا تقوم الساعَهُ حتى یلى رَجُل من اهل بیتى یواطى‏ء اسمه اسمى(۱)
قیامت به پا نخواهد شد تا آن که مردى از اهل بیت من فرا رسد که نام او همانند نام من است.
۲ ـ مهدى از اهل بیت است: به تصریح احادیث رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) مهدى از اهل بیت آن حضرت است.
لو لم یبق من الدهر الاّ یوم لبعث اللّه رجلاً من اهل بیتى یملأها عدلاً کما ملئت جورا(۲)
را از عدل پُر سازد همان گونه که از ظلم پُر شده باشد.
۳ ـ مهدى فرزند فاطمه (علیها السلام): «المهدى حق و هو من ولد فاطمه؛(۳) مهدى حق است و او از فرزندان فاطمه است».
۴ ـ قیام ناگهانى و پیروزى سریع: مقدمات قیام مهدى به سرعت فراهم مى‏ شود و پیروزى او سریع خواهد بود.
المهدى منّا اهل البیت، یصلحه اللّه فى لیله.(۴)
مهدى از ما اهل بیت است. خداوند مقدمات قیام و پیروزى او را در مدت کوتاهى فراهم خواهد کرد.
۵ ـ فزونى ستم پیش از قیام مهدى: پیش از قیام مهدى، جهان را نابرابرى و ستم فرا خواهد گرفت؛
لا تقوم الساعه حتى تمتلى‏ء الارض ظلما و عدوانا، ثم یخرج رجل من عترتى….(۵)
قیامت به پا نمى ‏گردد تا آن که زمین از ستم و تجاوز پر شود. سپس مردى از عترت من قیام مى ‏کند…
۶ ـ قیام دادگستر: امام مهدى با قیام خود عدالت را در سراسر جهان حاکم خواهد ساخت.
… فیملأ الارض قسطا و عدلاً…؛(۶) … سپس زمین را از عدل و داد پر مى‏ سازد.
۷ ـ عُمران و آبادانى در عصر حکومت مهدى:
… فیبعث اللّه رجلاً من عترتى من اهل بیتى فیملأ به الارض قسطا… یرضى عنه ساکن السماء و ساکن الارض، لاتدع السماء من قطرها شیئا الا صبتّهُ مدرارا و لاتدع الارض من مائها شیئا الا اخرجتهُ، حتى تتمنى الاحیاء الاموات….(۷)
زنده شوند….
۸ ـ نمونه کامل مردم سالارى دینى: در احادیث رسول خدا آمده است که مهدى در حکومت خود رضایت خاطر مردم را جلب مى‏ کند؛ به گونه‏اى که نه تنها ساکنان زمین، بلکه اهل آسمان نیز از حکومت او رضایت خواهند داشت؛ «… یرضى بخلافته اهل السماء و اهل الارض…».(۸)
۹ ـ فزونى نعمت:
«یخرج رجل من امتى یعمل بسنتى، ینزل اللّه له البرکه من السماء، و تخرج له الارض برکتها….(۹)
مى‏فرستد و زمین برکات خود را براى او خارج مى‏ سازد.
تنعم امتّى فى زمن المهدى نعمه لم ینعموا مثلها قطّ….(۱۰)
نعمت‏هایى برخوردار نبوده است.
۱۰ ـ بخشش‏هاى بى‏شمار:
یخرج فى آخر الزمان خلیفه یعطى المال بغیر عدد.(۱۱)
در آخر الزمان خلیفه‏اى قیام مى‏کند که اموال را بدون آن که بشمارد، مى‏ بخشد.
۱۱ ـ مقتداى مسیح:
فرود آمدن مسیح و نماز گذاردن وى پشت سر مهدى (علیه السلام) رخدادى است که مذاهب اسلامى بر آن اتفاق نظر دارند.
«منّا الذى یصلّى عیسى بن مریم خلفَهُ؛(۱۲) از ماست کسى که عیسى بن مریم پشت سر او نماز مى ‏گذارد».
۱۲ ـ مکان بیعت:
با مهدى در کنار خانه کعبه، میان رکن و مقام بیعت خواهد شد؛ «یُبایَع المهدى بین الرکن و المقام…».(۱۳)

نقاط افتراق:
نمونه هایى از اختلافات مذاهب در مسئله مورد نظر این گونه است:
۱ ـ شخصى یا نوعى بودن مهدى: یعنى شخصیتى معین و شناخته شده است یا شخصیتى غیر معین و ناشناخته که با این نام و اوصاف خواهد آمد، در میان دانشمندان اهل سنت اختلاف است. بسیارى از آنان مهدویت را نوعى دانسته و گفته ‏اند: پس از این در آخرالزمان، در زمانى نامشخص، فردى نامعیّن، از پدر و مادرى ناشناخته، با این نام و اوصاف متولد خواهد شد و انجام وظیفه خواهد کرد.(۱۴)
معتقدند او پیش از این متولد شده و همکنون به زندگى خود ادامه مى‏ دهد.
از جمله‏ اند: مسعودى(۱۵)، محى ‏الدین عربى(۱۶)، ابن طلحه شافعى(۱۷)، سبط ابن جوزى(۱۸)، گنجى شافعى،(۱۹) ابراهیم بن محمد جوینى شافعى(۲۰)، ابن صباغ مالکى(۲۱)، عبدالوهاب شعرانى(۲۲)، قرمانى حنفى(۲۳)، و حنفى قندوزى(۲۴).
رسانید.(۲۵)
روزگار قیامش فرا رسد. (اندکى پیش، از برخى از آنان یاد شد).
۳ ـ سال ولادت: در سال ولادت حضرت مهدى (علیه السلام) میان آن دسته از دانشمندان اهل سنت که ولادت مهدى را پذیرفته‏ اند، اختلاف‏هایى روى داده است. بسیارى از آنان همانند دانشمندان شیعه امامیه، سال ولادت حضرت را ۲۵۵ ه دانسته‏ اند. مانند:
مسعودى(۲۶)، ابن اثیر(۲۷)، ابن عربى(۲۸)، سبط ابن جوذى حنفى(۲۹)، صلاح الدین صفدى(۳۰)، ابن صباغ مالکى(۳۱)، ابن طولون دمشقى(۳۲)، ابن حجر مکى(۳۳)، ابن عماد حنبلى(۳۴)، محمد امین بغدادى(۳۵)، برخى نیز ولادت وى را در سال ۲۵۸ هـ دانسته ‏اند. مانند: عبداللّه بن محمد مفارقى(۳۶)، ابن طلحه شافعى(۳۷)، دیار بکرى(۳۸) و…. واقع شده است.
برخى ولادت حضرت را در نهم ربیع‏الاول دانسته‏اند. مانند عبداللّه بن محمد مفارقى(۳۹).
شمارى ولادت وى را در بیست و سوم رمضان دانسته ‏اند، مانند: ابن طلحه شافعى(۴۰) و دیاربکرى(۴۱).
را در ماه شعبان دانسته‏ اند.
۵ ـ روز ولادت: روز ولادت پیشواى موعود نیز مورد اختلاف است. اکثر قریب باتفاق معتقدانِ به ولادت مهدى از پیروان مذاهب مختلف، روز ولادت آن حضرت را روز نیمه شعبان دانسته ‏اند. شمارى نیز، هشتم شعبان، بیست و سوم رمضان، و نهم ربیع‏الاول را روز ولادت گفته‏اند.
۶ ـ پدران مهدى: در این که مهدى از نسل کدامیک از فرزندان على (علیه السلام) و فاطمه (سلام اللّه علیها) است (حسن (علیه‏السلام) یا حسین (علیه‏السلام)) میان اهل سنت اختلاف است. برخى آن حضرت را از نسل امام حسن (علیه السلام)(۴۲) و بسیارى از نسل امام حسین (علیه السلام)(۴۳) دانسته ‏اند.
مهدى از نسل عباس است.(۴۴)
(۴۵) (۴۶)
نام پدر رسول اکرم (صلى اللّه علیه و آله) «عبداللّه» دانسته ‏اند.(۴۷)
شعبان دانسته ‏اند.(۴۸)

مهدى، شخصى یا نوعى:
چنان که پیش‏تر اشاره شد، دانشمندان اهل سنت در بحث مهدویت به دو دسته تقسیم شده ‏اند. بیش‏تر آنان، مهدى مطرح شده در احادیث رسول خدا را ـ که پیامبر بشارت آمدن او را در آخر الزمان داده ‏اند ـ شخصى ناشناخته و نامعین دانسته ‏اند. اینان معتقدند مهدى هنوز زاده نشده و پس از این در آخرالزمان، در زمانى نامعیّن از پدر و مادرى ناشناخته، زاده مى‏شود و در زمانى نامشخص قیام خواهد کرد و اوضاع نابسامان جهان را سامان خواهد داد. اینان بر این باورند که مهدویت مسئله‏اى نوعى است نه شخصى. به عبارت دیگر، مهدى شخص خاص، فرزند پدر و مادرى شناخته شده و داراى تاریخ تولدى مشخص نیست، بلکه فردى است به این نام اما نامعلوم، از پدر و مادرى ناشناخته و داراى تاریخ تولدى نامشخص. در مقابل، شمارى از آنان نیز به مهدویت شخصى معتقدند. و بر این باورند که مهدى، شخصى است شناخته شده و معیّن، او زاده شده و جهان از فیض وجود او بهره ‏مند است. معتقدان به شخصى بودن مهدویت، مصداق بشارت‏هاى رسول خدا درباره مهدى را همان مهدى موعود، فرزند امام حسن عسکرى (علیه السلام) دانسته ‏اند. این دسته از دانشمندان اهل سنت، در بحث شخصى بودن مهدى تا اندازه زیادى با دانشمندان شیعه هم عقیده ‏اند.

مهدویت شخصى و دلایل آن
در بررسى احادیث مهدى و اسناد و مدارک دیگر اسلامى، به دلایل و شواهدى برمى‏ خوریم که از میان دو قول گذشته، نظر دوم؛ یعنى مهدویت شخصى را تأیید مى‏ کند. شمارى از دلایل مورد نظر چنین است:
۱ ـ حدیث خلفاى اثنا عشر
صحابى رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) جابر بن سمره از آن حضرت نقل مى ‏کند که فرمود:
لایزال الدین قائما حتى تقوم الساعهُ او یکون علیکم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش.(۴۹)
آنان از قریش‏ند.
یکون لهذه الامه اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش».(۵۰)
براى این امّت دوازده نفر خلیفه وجود خواهند داشت که همگى آنان از قریش‏ند.
همان گونه که مى ‏بینید، خلفاى امت اسلامى و جانشینان رسول خدا دوازده نفرند، آنان خلفاى کل امت‏اند و همگى آنان از قریش‏ند.
شمارى از دانشمندان اهل سنت به صراحت حضرت مهدى را یکى از خلفاى دوازده‏گانه مورد نظر رسول خدا در حدیث یاد شده دانسته ‏اند. از آن جمله ‏اند: ابى داود سجستانى(۵۱)، جلال الدین سیوطى(۵۲)، ابن کثیر(۵۳)، شیخ سلیمان حنفى قندوزى(۵۴)، و…. وجود یکى از آنان خالى نباشد.
افزون بر حدیث امامان اثناعشر و اظهارات دانشمدان اهل سنت، شخص رسول خدا نیز در احادیث دیگرى به صراحت حضرت مهدى را یکى از خلفاى امت اسلامى معرفى کرده است. به نظر مى‏رسد اقدام دانشمندان یاد شده در تعیین مهدى به عنوان یکى از مصادیق خلفاى اثنی عشر برگرفته از این احادیث باشد.
من خلفائکم خلیفه یحثو المال حثیا لا یعدّه عددا.(۵۵)
یکى از خلفاى شما خلیفه‏اى است که اموال را مى‏بخشد بدون آن که آن را بشمارد.
یکون فى آخر امتى خلیفه یحثى المال حثیا لا یعدّه عددا.(۵۶)
در پایان دوران امتم خلیفه‏اى خواهد بود که اموال را مى‏بخشد بدون آن که آن را بشمارد.
و به شهادت تاریخ صحیح، از سلسله امامان دوازده‏گانه، دوران امامت یازده نفر آنان تا میانه ‏هاى سده سوم هجرى قمرى پایان یافته است و اکنون دوران امامت دوازهمین امام از سلسله امامان معصوم یعنى حضرت مهدى موعود (علیه السلام) است. لازمه احادیث بالا و سخن آن دسته از عالمان اهل سنت که حضرت مهدى (علیه السلام) را جزء خلفاى دوازده گانه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) دانسته‏اند، پذیرفتن مهدویت شخصى است نه نوعى.
۲ ـ اولى الأمر
قرآن کریم به صراحت در آیه ۵۹ سوره نساء اعلام مى‏دارد در هر عصرى تا قیامت، براى مؤمنانى که در آن عصر زندگى مى‏کنند اولى‏الأمر واجب الاطاعه‏اى وجود دارد که همه مؤمنان موظفند بدون هیچ قید و شرطى از اولى‏الامر زمان خویش پیروى کنند؛
«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم…»
همان‏گونه اجماع مفسران شیعه و جمعى از مفسران اهل سنت تصریح کرده‏اند، فرمان خداوند به پیروى بى‏قید و شرط مؤمنان از اولى‏الامر، بیانگر عصمت اولى‏الامر است.(۵۷)
عصرى یک نفر بیش‏تر نمى ‏تواند باشد.(۵۸)
(۵۹) (۶۰)
در سنت رسول خدا براى او ادعاى خلافت شده و از خلفاى امت اسلامى به شمار آمده باشد.
حال وقتى به جهان معاصر نگاه مى‏کنیم، اولى الامرى که از تبار قریش و داراى ویژگىِ عصمت باشد، در سراسر جهان یک نفر باشد، و براى او در احادیث صحیح رسول خدا ادعاى خلافت شده و از خلفاى امت اسلامى به شماره آمده باشد(۶۱)، جز حضرت مهدى (علیه‏السلام) کسى دیگرى نیست. اگر حضرت مهدى (علیه السلام) را مصداق آیه مورد نظر ندانیم، براى آیه در جهان معاصر مصداق دیگرى نخواهیم یافت و این قبیح و محال است که خداوند به همه مؤمنان، در سراسر جهان و در اعصار و قرون مختلف دستور دهد که بى‏هیچ قید و شرطى از اولى‏الامر پیروى کنند، ولى در جهان خارج چنین اولى‏الامرى وجود نداشته باشد. پس هیچ راهى وجود ندارد جز آنکه حضرت مهدى (علیه السلام) را موجود و ایشان را مصداق اولى الامر در آیه مورد نظر بدانیم.
۳ ـ حدیث ثقلین
رسول گرامى اسلام در حدیث معروف ثقلین به صراحت اعلام داشته است که پس از خود، دو شیى‏ءگران‏بها در میان امت، باقى مى ‏گذارد؛ «کتاب خدا و اهل بیت» ایشان. او تصریح کرده است که این دو هرگز از یکدیگر جدانخواهند شد تا در قیامت با هم در کنار حوض کوثر بر پیامبر وارد شوند؛ «و انهما لن یفترقا حتى یردا على الاحوض».
با توجه به صراحت حدیث بالا، در همه روزگاران از درگذشت رسول خدا تا قیامت همان‏گونه که قرآن در میان جامعه اسلامى وجود دارد، فرد معصومى از اهل بیت آن حضرت نیز باید همراه قرآن باشد.
ابن حجر هیثمى مکى پس از آوردن حدیث ثقلین، مى ‏نویسد:
و فى احادیث الحثّ على التمسک باهل البیت اشاره الى عدم انقطاع متأهل منهم للتمسک به الى یوم القیامه، کما ان الکتاب العزیز کذلک و لهذا کانوا امانا لأهل الأرض کما یأتى. و یشهد لذلک الخبر السابق: فى کل خلف من امتى عدول من اهل بیتى.(۶۲)
این مدعاست.
اکنون که به جهان اسلام نگاه مى‏کنیم و آثار امت اسلامى را مورد بررسى قرار مى‏ دهیم مى‏بینیم از میان اهل‏ بیت پیامبر (کسى که به نص سخن آن حضرت جزء اهل بیت ایشان باشد)(۶۳) کسى جز حضرت مهدى (علیه السلام) باقى نمانده است.
حال اگر فرض کنیم همان‏گونه که بخشى از دانشمندان اهل سنت مى‏گویند حضرت مهدى متولد نشده باشد، از اهل بیت پیامبر کسى در جهان وجود نخواهد داشت. در نتیجه میان کتاب خدا و عترت پیامبر جدایى خواهد افتاد و سخن پیامبر در حدیث ثقلین تکذیب خواهد شد. حال آن که صحت حدیث ثقلین مورد پذیرش دانشمندان فریقین است و به صراحتِ حدیث یاد شده میان قرآن و عترت هرگز جدایى نخواهد افتاد.
نتیجه آن که حضرت مهدى (علیه السلام) متولد شده و در جهان وجود دارد.
او در میان جامعه اسلامى، تنها کسى است که از شایستگىِ لازم برخوردار است تا مصداق «ثقل اصغر» و همتاى قرآن در حدیث ثقلین قرار گیرد.
۴ ـ خلیفه قریش تبار
در احادیث صحیح رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) آمده است که خلافت پس از ایشان تا قیامت به قریش اختصاص دارد، و هیچ قوم و قبیله دیگرى را از آن بهره ‏اى نیست؛
لا یزال هذا الامر فى قریش ما بقى من الناس اثنان.(۶۴)
اسلامى، دوازده نفر است.
لا یزال الدّین قائما حتى تقوم الساعهُ، او یکون علیکم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش.(۶۵)
کنند که همگىِ آنان از قریشند.
یا این سخن پیامبر: یکون لهذه الامه اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش.(۶۶)
براى این امّت دوازده نفر خلیفه وجود خواهند داشت که همگى آنان از قریش‏اند.
تنها کسى که در عصر حاضر داراى شرایط بالا است از تبار قریش و از دودمان رسول خدا، از امامان دوازده‏ گانه اهل بیت پیامبر و هم طبق (نص سخن رسول خدا از خلفاى امت اسلامى است) تنها، حضرت مهدى (علیه‏السلام) مى‏باشد. اگر کسى حضرت مهدى(علیه‏السلام) را مصداق احادیث یاد شده نداند، براى احادیث مصداق دیگرى در جهان کنونى نخواهد یافت. چون در جهان اسلام به جز امام مهدى کس دیگرى نیست که هم به نص احادیث رسول خدا از خلفاى امت اسلامى باشد و هم از تبار قریش.
در این صورت احادیث رسول خدا نیز تکذیب خواهد شد؛ در حالى که صحت احادیث رسول خدا مورد پذیرش فریقین بوده و ساحت مقدس پیامبر از دروغ منزه است.
به همین دلیل، لازمه پاى‏بندى به احادیث یاد شده این است که حضرت مهدى (علیه السلام) در جهان کنونى وجود داشته باشد تا مصداق این احادیث قرار گیرد.
۵ ـ ضرورت وجود امام در هر زمان
حافظان اهل سنت، از رسول خدا احادیث بسیارى نقل کرده‏اند که بر اساس آن در هر زمانى براى مسلمانان امامى وجود دارد و آنان وظیفه دارند آن امام را بشناسند و بیعت او را به گردن بگیرند.
تفتازانى از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) نقل کرده است:
من مات و لم یعرف امام زمانِهِ مات میته جاهلیه.(۶۷)
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
عبداللّه بن عمر از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) نقل کرده است:
من مات بغیر امام مات میته جاهلیه….(۶۸)
هر کس بمیرد بدون آن که امامى داشته باشد، به مرگ جاهلى از دنیا رفته است.
از حدیث‏هاى بالا به روشنى مى‏توان به این نکته رسید که در هر زمانى براى جامعه اسلامى امامى وجود دارد که از نظر اهمیت، شناخت او عین دین و عدم شناخت او عین جاهلیت است. بى‏تردید مقصود از این امامان، حاکمان جور نمى‏ توانند باشند؛ چون قرآن، مؤمنان را از نزدیک شدن به آنان برحذر داشته است؛ «و لاترکنوا الى الذین ظلموا فتمسکم النار»(۶۹)
اسلامى.
اگر کسى معتقد باشد که حضرت مهدى (علیه‏السلام) متولد نشده است، براى احادیث بالا مصداق و راه‏ حلى نخواهد یافت و سخن رسول خدا نیز تکذیب خواهد شد. از آن جا که ساحت مقدس رسول خدا از هر دروغى منزه است، پس باید احادیث ایشان درست و داراى مصداق خارجى باشد و مصداق خارجىِ این سلسله از احادیث در جهان معاصر جز حضرت مهدى (علیه السلام) کس دیگرى نمى ‏تواند باشد.
۶ ـ افزون بر مباحث گذشته، شمارى از دانشمندان اهل سنت، مهدىِ مورد بشارت احادیث رسول خدا در آخرالزمان را همان امام دوازدهم شیعیان یعنى فرزند امام حسن عسکرى (علیه‏السلام) دانسته و به ولادت ایشان در سال ۲۵۵ هـ (یا اندکى بعد) تصریح کرده ‏اند. شمارى از اینان عبارتند از:
محى‏الدین ابن عربى(۷۰)، عبدالوهاب شعرانى(۷۱)، قرمانى حنفى(۷۲) ، گنجى شافعى(۷۳)، حنفى قندوزى(۷۴)، سبط ابن جوزى حنفى(۷۵) و….
نظر دانشمندان یاد شده تنها با نظریه مهدویت شخصى سازگار است.
۷ ـ محدود کردن بیت امام حسن عسکرى (علیه السلام)
تاریخ نشان مى‏دهد که با نزدیک شدن روزگار ولادت حضرت مهدى (علیه السلام) حاکمان وقت محدودیت بیش‏ترى براى امامان معصوم پدید آورده ‏اند. به طورى که در روزگار امام هادى و امام عسکرى، محدودیت‏هاى وضع شده از سوى حکومت براى این دو امام به اندازه‏اى رسیده بود که ارتباط مردم با این دو امام، به کم‏ترین اندازه ممکن کاهش یافته بود. حاکمان وقت جاسوسانى بر خانه امام حسن عسکرى گمارده بودند تا زندگى آن حضرت را زیر نظر گرفته و به حکومت گزارش دهند. هدف از همه این اقدامات این بود که از ولادت مصلح کل جلوگیرى کنند و به گمان خویش، حکومت‏هاى ستمگرانه خود را از قیام عدالت‏گستر آن مُنجىِ بزرگ ایمنى بخشند.
این اقدام حاکمان، به درستى نشان مى‏دهد که آنان مصداق احادیث مهدى را که رسول خدا به آمدن او بشارت داده بود، امام دوازدهم شیعیان، مهدى موعود فرزند امام حسن عسکرى (علیه‏السلام) مى‏دانستند. وگرنه، این همه اقدامات پیش‏گیرانه آنان براى جلوگیرى از پدید آمدن چنین فردى معنا نداشت.(۷۶)
پذیرفت بى‏آن‏که حکومت از این واقعه باخبر گردد.
حضرت عسکرى (علیه السلام) خبر تولد حضرت مهدى را چند روز پس از تولد ایشان به تنى چند از یاران خاص خود داد و از آنان نیز خواست که رازدارى نمایند و از نقل آن براى دیگران خوددارى کنند.
قرینه فوق به روشنى گواه مهدویت شخصى است؛ زیرا اگر مهدى، فردى نا معین بود، پدر و مادر او مشخص نبودند و تاریخ ولادت او نیز معلوم نبود. انجام تدابیر پیش‏گیرانه براى جلوگیرى از ولادت آن حضرت از سوى حاکمان عباسى اقدامى منطقى و خردمندانه نبود.
۸ـ یکى از صفاتى که در روایات رسول خدا براى مهدى ذکر شده لقب «منتَظَر» است. منتظر یعنى کسى که مردم چشم به راه آمدن او هستند و این معنا با مهدى شخصى تناسب بیش‏ترى دارد تا با مهدىِ نوعى. چون منتظر و چشم به راهِ کسى بودن، با شخصى که پیش‏تر متولد شده و زندگى مى‏کند و مردم در انتظار آمدن او هستند سازگارتر است، تا کسى که هنوز متولد نشده و زمان ولادت او نیز روشن نیست. مجموعه دلایل و شواهد گذشته به روشنى نشان مى‏دهد که مهدى، شخصیتى کاملاً شناخته شده است؛ این شخصیتِ بزرگِ الهى پیش از این متولد شده و هم اکنون جهان از فیض وجود او بهره ‏مند است.

دلیل مهدویت نوعى
تنها دلیل طرفداران مهدویت نوعى، حدیثى است که ابى داود سجستانى در سنن خود نقل کرده است
لو لم یبق من الدنیا الایوم لطّول اللّه ذلک الیوم حتى یبعث فیه رجلاً من اهل بیتى یواطئى اسمُه اسمى، و اسم ابیه اسم ابى.(۷۷)
که نام او همانند نام من و نام پدرش همانند نام پدر من است.
طرفداران نظریه مهدویّت نوعى مى‏ گویند: جمله «و اسم ابیه اسم ابى» نشان مى‏دهد که مهدىِ مورد نظر در احادیث رسول خدا، امام دوازدهم شیعیان نیست، چون این مهدى نام پدرش عبداللّه است، ولى مهدىِ امام دوازدهم شیعیان نام پدرش حسن است. و این دو با هم تفاوت دارند.
در پاسخ به هواداران نظریه یاد شده مى‏ گوییم:
حدیث بالا را حافظان حدیث از طرق مختلفى نقل کرده ‏اند. در دیگر طرق، جمله «و اسم ابیه اسم ابى» وجود ندارد و حدیث بدون این زایده، ذکر شده است تنها در یک نقل از نقل‏هاى حدیث، زایده فوق دیده مى‏ شود.
از جمله:
۱ ـ خود «ابى داود» در نقل دیگرى حدیث یاد شده را بدون آن زیاده آورده است.(۷۸)
۲ ـ «ترمذى» در صحیح خود همین حدیث را دو بار از دو طریق بدون زیادى فوق نقل کرده است.(۷۹)
۳ ـ احمد بن حنبل حدیث را در کتاب خود «مسند» پنج بار با پنج سند، بدون زیادى فوق نقل کرده است.(۸۰)
۴ ـ بزار در مسندش حدیث را چند بار از چند طریق، بدون زیاده نقل کرده است.(۸۱)
۵ ـ ابو نعیم در حلیه الاولیاء حدیث را بدون آن زیاده ذکر کرده است.(۸۲)
۶ ـ خطیب بغدادى نیز حدیث را بدون آن زیاده نقل کرده است.(۸۳)
اثرى از آن زیاده به چشم نمى ‏خورد.
از میان ۳۱ تن از حافظان بزرگ حدیث که حدیث مورد نظر را نقل کرده ‏اند، تنها در نقل یک نفر از آنان زایده فوق ‏الذکر دیده مى‏شود و ۳۰ نفر دیگر حدیث را بدون آن زایده نقل کرده ‏اند.(۸۴)
بدینسان براى افراد خردمند تردیدى باقى نمى‏ماند که آن زیاده هیچ اعتبارى ندارد.
البته احتمال دارد این زیاده از ساخته‏هاى بنى‏عباس باشد؛ چرا که این امر با رویه آنان در به خدمت گرفتن افراد دروغ‏گو براى جعل احادیثى که تأمین کننده اهداف سیاسى آنان باشد سازگار است.
شاید زیاده فوق از ساخته ‏هاى پیروان عبداللّه بن محض باشد بدین گونه که آن‏ها براى پیشبرد دعوت به مهدویت فرزند او، محمد بن عبداللّه بن محض، مقلب به نفس زکیه این انحراف را پدید آورده باشند. گواه این مدعا این که «محمد بن على بن طباطبا» معروف به ابن طقطقى (متوفى ۷۰۹ هـ) در تاریخ خود «الفخرى فى الآداب السلطانیه و الدول الاسلامیه»(۸۵) آورده است:
و اسم ابیهک اسم ابى.
در آغاز کار میان مردم شایع شده بود که نفس زکیه همان مهدى است که رسول خدا به آمدن وى بشارت داده است. پدر نفس زکیه نیز این مطلب را براى گروه‏هایى از مردم نقل و تأیید مى‏کرد و روایت مى‏نمود که رسول خدا فرموده است «اگر از دنیا یک روز باقى بماند، خداوند آن روز را (آن قدر) طولانى خواهد کرد تا این که در آن روز مهدى و قائم ما را برانگیزد. نامش همانند نام من و نام پدرش همانند نام پدر من است».
چنان که مى‏بیند، در آن روزگار پدر نفس زکیه و طرفدارن وى حدیث پیامبر را با زیاده یاد شده نقل کرده و مصداق آن را محمد نفس زکیه مى ‏دانسته ‏اند. پس این احتمال وجود دارد که زیاده یاد شده را آنان به حدیث مورد نظر افزوده باشند تا مهدویت نفس زکیه را اثبات کنند.
از این گذشته، چنان که پیش‏تر دیدیم، دلایل گوناگونى ثابت مى‏ کرد که مهدى موعود، متولد شده و در میان جامعه اسلامى حضور دارد. جمعى از دانشمندان اهل سنت نیز به ولادت حضرت مهدى در سال ۲۵۵ هـ (یا اندکى پس از آن) تصریح کرده و به صراحت اعلام داشته‏اند که او، همان مهدى موعودى است که رسول خدا آمدن او را بشارت داده است. همه عالمان و مورخان شیعه نیز آنان را در این عقیده همراهى کرده ‏اند.هم چنین، روشن شد که مسئله ولادت حضرت مهدى از پدر و مادرى شناخته شده و در زمانى مشخص، مؤید نظریه مهدویت شخصى است و با مهدویت نوعى به هیچ روى سازگارى ندارد.
نیز گفتیم: مهدویت نوعى پیامدى‏هاى منفى فراوانى نیز دارد؛ چون بر اساس آن در جهان کنونى، اولى الامرى معصوم، امام و خلیفه قریشى ‏تبار و فرد معصومى از اهل بیت که همراه قرآن باشد وجود نخواهد داشت. در نتیجه، شمار زیادى از احادیث صحیح رسول خدا تکذیب خواهد شد و از آن جا که ساحت مقدس رسول گرامى از هر گونه دروغى منزه است، پس باید اولى‏الامر معصوم، خلیفه ‏اى قریشى‏ تبار، و فرد معصومى از اهل بیت در جهان وجود داشته باشد. این فرد در روزگار حاضر مصداقى جز مهدى منتظر نمى‏تواند داشته باشد؛ تنها کسى که مى‏تواند مصداق آیه اولى‏الامر و احادیث «ثقلین»، «سفینه»، «امامان اثناعشر»، «خلیفه قرشى» و «ضرورت وجود امام در هر زمان» باشد، مهدى موعود است.
بدینسان در اسناد و مدارک و منابع امت اسلامى هیچ جایى براى اندیشه مهدویت نوعى که گروه بسیارى از دانشمندان اهل سنت آن را پذیرفته ‏اند، وجود ندارد و مهدویّت شخصى، اصلى مسلّم و تردید ناپذیر است.

پی نوشت :

۱. مسند احمد ۱/۳۷۶؛ مسند بزار ۱/۲۸۱؛ سنن ترمذى ۴/۵۰۵، باب ۵۲؛ معجم کبیر طبرانى ۱۰/۱۶۵؛ تاریخ بغداد، خطیب ۴/۳۸۸؛ الحاوى للفتاوى ۲/۵۹؛ غیبه الطوسى ص ۱۱۳؛ کشف الغمه ۳/۲۲۸؛ بحار ۵۱/۷۵.
۲. مسند احمد ۱/۹۹؛ مسند بزار ۱/۱۰۴؛ جامع الاصول، ابن اثیر ۱۱/۴۹؛ سنن ابى داود ۴/۱۰۷؛ دارالمنثور ۶/۵۸؛ مستدرک حاکم ۴/۵۵۷؛ تاریخ بخارى ۳/۳۴۶؛ مجمع البیان ۷/۶۷.
۳. تاریخ بخارى ۳/۳۴۶؛ سنن ابى داود، کتاب المهدى، ۴/۱۰۷؛ سنن ابن ماجه ۲/۱۳۶۸؛ معجم کبیر طبرانى ۲۳/۲۶۷؛ مستدرک حاکم ۴/۵۵۷؛ الصواعق المحرقه ص ۱۶۳؛ غیبت طوسى ص ۱۱۴؛ مجمع البیان ۷/۶۷.
۴. مسند احمد ۱/۸۴؛ تاریخ بخارى ۱/۳۱۷؛ سنن ابن ماجه ۲/۱۳۶۷؛ مسند ابو یعلى ۱/۳۵۹؛ کمال الدین ۱/۱۵۲؛ دلائل الامامه، طبرى ۲۴۷؛ کشف الغمه، اربَلى ۳/۲۶۷.
۵. مسند احمد ۳/۳۶؛ مسند ابویعلى ۲/۲۷۴؛ مستدرک حاکم ۴/۵۵۷؛ دلائل الامامه ص ۲۴۹، منتخب الاثر ص ۱۴۸؛ کشف الغمه ۳/۲۵۸.
۶. مسند احمد ۳/۲۸؛ مستدرک حاکم ۴/۵۵۸؛ کشف الغمه ۳/۲۵۸؛ بشاره المصطفى ص ۲۵۰.
۷. مصنف عبدالرزاق ۱۱/۳۷۱؛ مستدرک حاکم ۴/۴۶۵؛ شرح مقاصد ۱/۳۰۷؛ الحاوى للفتاوى ۲/۶۵؛ اثبات الهداه ۳/۶۰۸؛ بحار ۵۱/۱۰۴؛ مجمع الزوائد ۷/۳۱۷.
۸. ذخائر العقبى ص ۱۳۴، لسان المیزان ۵/۲۳، جامع الصغیر سیوطى ۲/۶۷۲، الصواعق المحرقه ص ۱۶۴؛ فیض القدیر: مناوى ۶/۲۷۹، نورالابصار ص ۱۸۷، کشف الغمه ۳/۲۵۹.
۹. مجمع الزوائد ۷/۳۱۷؛ الحاوى للفتاوى ۲/۶۲؛ البرهان، متقى هندى ص ۱۶۴؛ کشف الغمه ۳/۲۶۲؛ اثبات الهداه ۳/۵۹۵؛ بحار ۵۱/۸۲؛ القول المختصر ص ۵.
۱۰. همان.
۱۱. مسند احمد ۳، ۵ ،۳۸ ، ۴۸، ۴۹، ۶۰، ۹۸، ۳۱۷، ۳۳۳؛ صحیح مسلم ۴/۲۲۳۴؛ و ۲۲۳۵؛ مسند ابو یعلى ۲/۴۲۱؛ مستدرک حاکم ۴/۴۵۴؛ دلائل‏النبوه بیهقى ۶/۳۳۰؛ امالى طوسى ۲/۱۲۶، کشف الغمه ۳/۲۷۲؛ اثبات الهداه ۳/۵۱۸؛ بحار ۲۸/۱۸.
۱۲. الحاوى للفتاوى، سیوطى ۲/۶۵؛ جامع الصغیر ۲/۵۴۶؛ کنزالعمال ۱۴/۲۶۴؛ ینابیع الموده ص ۱۸۷؛ فیض القدیر ۶/۱۷؛ کشف‏الغمه ۳/۲۶۴؛ اثبات الهداه ۳/۵۹۶؛ بحار ۵۱/۸۴.
۱۳. القول المختصر، ابن حجر ص ۱۹؛ مسند ابى داود طیالسى، ص ۳۱۲، ۳۱۳؛ مستدرک حاکم ۴/۴۵۲؛ مسند احمد ۶/۳۱۶؛ سنن ابى داود ۴/۱۰۷؛ مجمع الزوائد ۷/۳۱۴؛ دارالمنثور ۵/۲۵۱؛ عون المعیود ۱۱۳۰، ص ۳۷۵؛ کشف الغمه ۳/۲۶۹؛ غیبت طوسى ص ۲۷۴.
۱۴. المهدى المنتظر فى ضوء الاحادیث و الآثار الصحیحه ج ۱ ص ۱۳، عبدالعظیم بستوى.
۱۵. اثبات الوصیه ص ۲۷۲.
۱۶. الیواقیت و الجواهر، عبدالوهاب شعرانى ۲/۱۴۳.
۱۷. مطالب السؤل فى مناقب الرسول ۲/۱۵۲.
۱۸. تذکره الخواص، ص ۳۲۵، بیروت ۱۴۰۱.
۱۹. البیان فى اخبار صاحب الزمان ص ۱۴۸.
۲۰. فرائد السمطین، ۲/۳۳۷، بیروت، ۱۴۰۰ هـ.
۲۱. الفصول المهمه ص ۲۸۸، مؤسسه اعلمى، بیروت.
۲۲. الیواقیت و الجواهر، ۲/۵۶۱.
۲۳. اخبار الدُول ص ۳۵۳ و ۳۵۴، فصل ۱۱.
۲۴. ینابیع الموده، ج ۳ ص ۱۱۴، باب ۷۹.
۲۵. الاحادیث الوارده فى المهدى فى میزان الجرح و التعدیل، عبدالعظیم بستوى، ۱/۶۰.
۲۶. مروج الذهب، ۴/۱۹۹.
۲۷. الکامل فى التاریخ، ۷/۲۷۴.
۲۸. الیواقیت و الجواهر، ۲/۱۴۳.
۲۹. تذکره الخواص، ص ۳۲۵.
۳۰. الوافى بالوفیات، ۲/۳۳۶.
۳۱. الفصول المهمه، ص ۲۸۸.
۳۲. الائمه الاثنا عشر، ص ۱۱۷.
۳۳. الصواعق المحرقه، ص ۲۰۷ و ۲۰۸.
۳۴. شذرات الذهب، ۲/۱۴۱.
۳۵. سبائک الذهب، ص ۳۴۶.
۳۶. وفیات الاعیان، ۲/۳۱۷.
۳۷. مطالب السؤل، ۲/۱۵۲.
۳۸. تاریخ الخمیس، ۲/۲۸۸.
۳۹. وفیات الاعیّان، ۲/۳۱۷.
۴۰. مطالب السؤل، ۲/۱۵۳.
۴۱. تاریخ الخمیس، ۲/۲۸۸.
۴۲. الملاحم و الفتن، ابن کثیر، ۱/۳۰؛ منهاج السنته ۲/۱۳۲؛ عقیده اهل السنته و الاثر، سمهودى ص ۱۴۴.
۴۳. الیواقیت و الجواهر، شعرانى ج ۲، ص ۵۶۲ چاپ بیروت، تذکره الخواص ص ۳۲۵؛ فرائد السمطین ۲/۳۲۵ ـ ۳۲۶؛ ذخائر العقبى ص ۱۳۶ و ۱۳۷؛ القول المختصر ابن حجر ص ۷؛ سیره حلبى ۱/۱۹۳؛ کشف الغمه ۳/۲۵۹؛ الفصول المهمه ص ۲۹۵؛ دلائل الامامه، طبرى ص ۲۳۴؛ البیان فى اخبار صاحب الزمان، گنجى شافعى ص ۱۱۹.
۴۴. تاریخ بغداد، ۱/۶۳؛ تاریخ دمشق، ۴/۱۷۸ ـ ۱۷۹؛ مجمع الزوائد ۵/۱۸۷؛ تهذیب تاریخ دمشق ۷/۲۳۶؛ میزان الاعتدال ۱/۸۹؛ الفتن، ابن حماد، ص ۱۱۰؛ مستدرک حاکم، ۴/۵۱۴، دلائل‏النبوه بیهقى، ۶/۵۱۳.
۴۵. محى‏الدین ابن عربى و عبدالوهاب شعرانى حنفى، الیواقیت و الجواهر ج ۲، ص ۵۶۲، ینابیع الموده ج ۳، ص ۱۶۶ باب ۹۴؛ تذکره الخواص ص ۳۲۵؛ اخبار الدول، قرمانى، ص ۳۵۳ و ۳۵۴.
۴۶. در یکى از احادیثى که ابى داود در سنن خود نقل کرده، آمده است:
عن النبى (صلى اللّه علیه و آله) انه قال: لو لم یبق من الدنیا الایوم لطوه اللّه ذلک الیوم حتى یبعث اللّه رجلاً منّى او من اهل بیتى یواطى‏ء اسمه اسمى «و اسم ابیه اسم ابى» یملأ الارض قسطا و عدلاً کما ملئت ظلما و جورا. (سنن ابى داود کتاب المهدى) حدیث بالا از راه‏هاى مختلفى نقل شده است. در بیش‏تر نقل‏هاى حدیث آمده است. «یواطئى اسمه اسمى» و جمله اضافه «و اسم ابیه اسم ابى» در آن دیده نمى‏شود. از جمله «ترمذى و احمد بن حنبل» حدیث نام برده را از راه‏هاى گوناگونى نقل کرده‏اند و در هیچ یک از نقل‏هاى آنان جمله اضافى «و اسم ابیه اسم ابى» وجود ندارد. (سنن ترمذى ج ۴، ص ۵۰۵، مسند احمد ۱/۳۷۶، ۳۷۷، ۴۳۰، ۴۴۸) و تنها در یک نقل، زایده فوق وجود دارد که به نظر مى‏رسد حاکمان عباسى یا پیروان عبداللّه بن محض، پدر محمد نفس زکیه آن را ساخته و بر حدیث افزوده‏اند.
۴۷. منهاج السنته، ابن تیمیه، ۴/۲۱۱.
۴۸. گفتنى است، در بحث گذشته ما در صدصد بیان همه موارد اتفاق و افتراق نبوده‏ایم، بلکه تنها به ذکر مواردى که از اتقان و شهرت بیش‏ترى برخوردار است، بسنده نموده و از بیان دیگر موارد خوددارى کرده‏ایم.
۴۹. صحیح مسلم، کتاب اماره، باب ۱، مسند احمد ۵/۹۹.
۵۰. مسند احمد ۵/۱۰۶، معجم کبیر طبرانى، ۲/۱۹۸؛ کنزالعمال، ج ۱۲، ص ۳۳، الرساله.
۵۱. سنن ابى داود، کتاب المهدى.
۵۲. تاریخ الخلفاء، ص ۲۰، دارالقلم، بیروت ۱۴۰۶ هـ.
۵۳. تفسیر ابن کثیر ج ۲، ص ۳۲، ذیل آیه و بعثنامنهم اثنى عشر نقیبا.، مائده / ۱۲.
۵۴. ینابیع الموده، حنفى قندوزى، ج ۳، ص ۱۰۵، باب ۷۷.
۵۵. صحیح مسلم، کتاب فتن ۶۸۶۸۳، مسند احمد ۳/۵، ۳۷، ۴۹، ۶، ۹۶، ۳۱۷؛ کنزالعمال ج ۱۴، ح ۳۸۶۷۲ مسند ابویعلى موصلى ۱/۴۲۱؛ مستدرک حاکم ۴/۴۵۴؛ درالمنثور ۶/۵۸؛ الصواعق المحرقه ص ۱۶۴.
۵۶. صحیح مسلم، کتاب فتن، ۶۷۳؛ مستدرک حاکم ۴/۴۵۴؛ کنز العمال ۳۸۶۵۹.
۵۷. تفسیر کبیر، فخر رازى، ج ۴ ص ۱۱۳؛ تفسیر المنار، ج ۵ ص ۱۸۱.
۵۸. صحیح مسلم، کتاب اماره باب ۱۰ به شرح صحیح مسلم، نووى ۱۲/۴۷۴؛ احکام السلطانیه ماوردى ص ۹؛ المحلى، ابن حزم ۹/۳۶۰؛ مجمع الزوائد ۵/۳۵۹؛ سنن کبرى بیهقى ۸/۱۴۴؛ اتحاف الساده المتقین ۲/۲۳۲.
۵۹. صحیح مسلم، کتاب اماره باب ۱؛ صحیح بخارى ۴/۲۱۸ و ۹/۷۸ دارالجیل؛ فتح البارى ۱۳/۱۱۴.
۶۰. معالم المدرستین، مرتضى عسکرى ۱/۱۶۲؛ صحیح بخارى، فتن باب ۲؛ صحیح مسلم، اماره باب ۸؛ الموطا، مالک، کتاب الجهاد باب ۱، سنن ابن ماجه، جهاد باب ۴۱؛ مسند احمد ۳/۴۴۱ و ۳۱۶/۳۱۴؛ فتح البارى ۱۳/۸.
۶۱. صحیح مسلم کتاب فتن ۶۸۳؛ مسند احمد ۳/۵، ۳۷، ۴۹، ۶۰، ۹۶، ۳۱۷، ذ۳۳؛ مستدرک حاکم ۴/۴۵۴؛ جامع الاصول، ابن اثیر ۱۱/۸۴؛ الحاوى للفتاوى ۲/۶۰؛ دارالمنثور ۶/۵۸؛ الصواعق المحرقه ص ۱۶۴.
۶۲. الصواعق المحرقه، ابن حجر، ص ۱۵۱، چاپ مصر.
۶۳. سنن ابى ماجه، کتاب الفتن، باب ۳۴؛ مسند احمد ۱/۸۴؛ مستدرک حاکم ۴/۵۵۷؛ درالمنثور ۶/۵۸؛ المصنف ابن شیبه ۱۵/۱۹۷؛ الحاوى للفتاوى سیوطى ۴/۲۲۴؛ کنز العمال ۱۴/۲۶۴ مؤسسه الرساله.
۶۴. صحیح مسلم، کتاب اماره باب ۱؛ فتح البارى ۱۳/۱۱۷؛ سنن بیهقى ۸/۱۴۱؛ المحلى ابن حزم ۹/۳۵۹.
۶۵. صحیح مسلم، کتاب اماره باب ۱؛ مسند احمد ۵/۹۹.
۶۶. مسند احمد ۵/۱۰۶، معجم کبیر طبرانى ۲/۱۹۸، کنز العمال ج ۱۲ ص ۳۳ الرساله.
۶۷. شرح المقاصد، ج ۵ ص ۲۳۹، انتشارات رضى قم.
۶۸. مسند ابى داود طیالسى ص ۲۵۹، دار المعرفه، مسند احمد ۳/۴۴۶؛ تاریخ بخارى ۶/۴۴۵؛ معجم کبیر طبرانى ۵/۲۲۴.
۶۹. سوره هود، آیه ۱۱۳.
۷۰. الیواقیت و الجواهر، شعرانى ۲/۱۴۳.
۷۱. همان.
۷۲. اخبار الدُول ص ۳۵۳ و ۳۵۴، فصل ۱۱.
۷۳. البیان فى اخبار صاحب الزمان ص ۱۴۸، باب ۲۵.
۷۴. ینابیع الموده ج ۳ ص ۱۱۴ باب ۷۹.
۷۵. تذکره الخواص ص ۳۲۵.
۷۶. ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۳۶، مؤسسه آل البیت ۱۴۱۳ هـ.
۷۷. سنن ابى داود، کتاب المهدى.
۷۸. سنن ابى داود کتاب المهدى.
۷۹. سنن ترمذى ج ۴ ص ۵۰۵.
۸۰. مسند احمد ج ۱ ص ۳۷۶، ۳۷۷، ۴۳۰، ۴۴۸.
۸۱. مسند بزار ج ۱ ص ۲۸۱ و ۲۸۴.
۸۲. حلیه الاولیاء ج ۵ ص ۷۵.
۸۳. تاریخ بغداد ج ۴ ص ۳۸۸.
۸۴. البیان فى اخبار صاحب الزمان، گنجى شافعى ص ۹۶.
۸۵. الفخرى ص ۱۶۵ و ۱۶۶، چاپ رضى قم ۱۴۱۴ هـ.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.